محل تبلیغات شما



دیشب خواب میدیدم رو شونه هات نشستم مثل بچگی که از خونه مامان جون می اومدیم خونه 

چه روزهایی بود روشن بود مثل الان نبود.همه چی فرق داشت .غصه نمیدونستم چیه

نمیدونستم میشه تو رو نداشت همه چی ابی بود همه مشکلاتم با تو حل میشد .

نمیزاشتی غصه بخورم نمیزاشتی بدونم چیزی رو نداشتن یعنی چی

 


خوام از تو بگذرم، من با یادت چه کنم؟ تو رو از یاد ببَرم، با خاطراتِت چه کـنم؟ حتّی از یاد ببَرم؛ تو و خاطراتِتو بگو؛ من با این دلِ خونه خَــرابم چه کنم؟ تو همـونی که واسم، یه روزی زندگی بودی! تویِ رویاهایِ من، عشقِ همیـشگی بودی سهمِ من، فقط از عاشقی یه حَسرته بی کسی عالمی داره!! واســه ما یه عادَته چطـور از یاد ببَرم، اون همه خاطراتمو؟!؟! آخه با چه جُراتی؟! به دل بگـم نَمون! برو!! دل دیگه خسته شده… به حرفِ من، گوش نمیده چشم به راهِ تو میمونه ، همـیشه غرقِ
فردا تولد نوژاست فیم 8 سال پیش و نگاه میکردم صحیح و سالم رفتی بیمارستان با کلی انرژی دیدن اولین نوه ات .و الان نیستی تا بزرگ شدنش و ببینی و چه قدر افسوس با من برای روزهایی که ندارمت برای لحظه هایی که بدون تو میگذره
چه روزگار بدیه خوبه نیستی وگرنه تو این روزا با این شرایط ترس اینکه نکنه مبتلا شی حتما دیونم میکرد یا اینکه حالت بد باشه کجبور شیم بریم بیمارستان هنوز فکر میکنم به هر لحظه در بودنت شرایط و به تصویر میشم نگران میشم استرس میگرم غصه میخورم گریه میکنم و درنهایت می میرم قسمت بدش اینه که دوباره این داستان در حالت های مختلف اتفاق میافته و این داستان ادامه داره. این دنیا باید زودتر تموم شه این همه مصیبت بدبختی ناراحتی

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها